
محمد تقی فرزند کربلائی محمد قربان آشپز میرزا عیسی (میرزا بزرگ)قائم مقام اول و مادرش فاطمه سلطان بود او دو زن اختیار کرده بود. زن اولش "جان جان خانم"دختر عمویش بود و از او یک پسر به نام میرزا احمد خان مشهور به امیر زاده و دو دختر داشت. زن اول امیر در آذربایجان درگذشت. زن دوم او "ملک زاده خانم"ملقب به عزت الدوله یگانه خواهر تنی ناصرالدین شاه بود. بنا به گفته ای میزا تقی خان در زمان صدارت از زن اول خود جدا شد. عقد ازدواج با همسر دوم که شانزده ساله بود در سال 1265ه ق اتفاق افتاد. مهر او هشت هزار تومان نقد اشرفی ناصرالدین شاهی هجده نخودی و یک جلد قرآن بود. از زن دوم دو دختر داشت که بعدها به امر شاه نامزد دو پسرش، مظفرالدین میرزای ولیعهد و مسعود میرزای ظل السلطان گردیدند. زن دوم در 70 سالگی در گذشت. میرزا تقی خان از منشیان رسمی میرزا ابوالقاسم قائم مقام بود. او تا وقتی که به صدارت برسد به سه ماموریت سیاسی رفت. در سن 22 سالگی به همراه خسرومیرزا به روسیه، و در سن 31 سالگی با ناصرالدین میرزای ولیعهد 7 ساله به ملاقات تزار روس به ایروان و در سن 37 سالگی برای شرکت در کنفرانس ارزنة الروم عازم کشور عثمانی شد. دکتر فریدون آدمیت در کتاب امیرکبیر و ایران اهمیت تاریخی امیر را در سه چیز می داند" نوآوری در راه نشر و دانش و صنعت جدید، پاسداری هویت ملی و استقلال سیاسی ایران در مقابله با تعرض غربی، اصلاحات سیاسی مملکتی و مبارزه با فساد اخلاق مدنی"ناصر الدین شاه در 1264ه ق به تخت نشست و لقب اتابک اعظم را به اسم میرزا تقی خان افزود و از این تاریخ او را امیر کبیر اتابک اعظم می خواندند. دوره ی زمامداری میرزا تقی خان به عنوان شخص اول ایران سه سال و یک ماه و بیست و هفت روز طول کشید. در این مدت "پیشکار دربار همایون"و "امارت نظام"و منصب اتابکی ولیعهد و امور کشوری همه را بعهده داشت. در بیستم محرم 1268 از همه مشاغل عزل گردید و دیگر هیچ کار و لقب و منصبی نداشت. بعضی ماهیت حکومت امیر را نمونه ای از "استبداد منور" شناخته اند. در صدرالتواریخ چنین آمده است: "میرزا تقی خان اول کاری که کرد از مواجب جمیع مردم کاست و از برای هر یک شش ماهه مواجب منظور نمود و شش ماه دیگر را باز گرفت، و در این خصوص فرمانها به مردم داد که هنوز آن فرمانها موجود است. حقوق جمیع علما را کسر کرد، و نصف سال منظور نمود شاهزادگان عظام و وزرای فخام نتوانستند کاری از پیش ببرند، حال همه کس یکسان بود." اگر چه آبله کوبی در زمان فتحعلی شاه به ایران آمد آما قانون آبله کوبی عمومی را میرزاتقی خان بنا گزارد. در ص470 کتاب خاطرات حاج سیاح ، اعتضاد السلطنه به حاج سیاح چنین نقل می کند: "در سفر اصفهان روزی در چهل ستون امیر را برافروخته دیدم. گمان بردم که از سر حد خبر بدی رسیده، اما معلوم شد که فرزندان صادق رنگ آمیز و محمد کله پز از بیماری آبله مرده اند. امیر از آنان مؤاخذه کرد چرا با وجود آنکه دولت مایۀ آبله کوبی را فرستاده و در معابر هم جار زده اند که اطفال را آبله بکوبید، قصور کرده اند؟ پس گفت: "از هر یک پنج تومان گرفته، مرخص کنید و پول را در صندوق خاص خرج مریضان بگذارید، "چون توانائی پرداخت آن را نداشتند"دستور داد که از کیسۀ خودش این پول را به صندوق بدهند تا قانون اجرا شده باشد." بعد من به امیر گفتم: "این مطلبی نبود که اینقدر شما را مشتعل کرده بود." فرمود:"شاهزاده، تعجب دارم که شما شنیدید دونفر ... بی جهت تلف شده اند و به شما تاثیر نکرد. "از این سخن امیر"من بسیار شرمنده شدم." از نو آوریهای امیر تاسیس دارالفنون است. هنگامی که معلمین اتریشی وارد ایران شدند دو روز بود که امیر عزل و میرزا آقاخان صدراعظم شده بود. دکتر آدمیت در مورد برکناری میرزا تقی خان می نویسد: " از سه عامل قدرت : شاه پشتیبان حکومت امیر بود و تنها نگهبان آن، هیات اعیان دربار دشمن کین خواه بود و در پی عزل و اعدام او می گشت، انگلیس و روس هر دو اخلال می کردند و طالب برکناری او از حکومت بودند. قدرت امیر بر نیروی هر کدام از دو حریف معاند می چربید. دولتش زمانی به راه تباهی افتاد که شاه از پشتیبانی او دست برداشت. نظر تاریخ نویسان ما اینست که غرور میرزا تقی خان سبب نابودی او گشت... میرزا تقی خان به نیروی فکر و شخصیت خود مغرور بود، خود را سرآمد همگنان می دانست. این واقعیت بود و خودش به این معنی آگاه. " یک یا دو روز پس از خلع امیر از همه مناصب دولتی، روانه تبعیدگاهش گردید. شاه و مهدعلیا هر چه کوشیدند که عزت الدوله را از شوهرش جدا سازند، کامیاب نشدند. میزا تقی خان و عزت الدوله و دو دختر کوچکش که یکی شیرخوار بود در یک کالسکه نشستند، مادر میرزا تقی خان و میرزا احمدخان پسر چهارده ساله امیر در کالسکه ی دیگر، به سوی سرنوشت روان گشتند. روزگار تبعید به چهل رسید. جنایت بزرگ تاریخ روز جمعه هفدهم ربیع الاول 1268 ه ق در حمام فین کاشان بدست حاج علی خان پدر محمد حسن خان اعتماد السلطنه(نویسنده صدرالتواریخ) صورت گرفت. اعتماد السلطنه در این باره چنین می نویسد: ... از طرف دولت خواستند امین دولتخواهی را که واقعاً روی دل با دولت داشته باشد و به وعده و وعید و ایثار مال میرزا تقی خان فریب نخورد در کاشان فرستد تا او را دفع دهد، و خیالات همگان را آسوده سازد... خلاصه قرعۀ این خدمت را که فایدۀ عمومی داشت به نام والد مؤلف مرحوم حاجی علیخان اعتمادالسلطنه زدند و او در آن هنگام از جان نثاران دولت و وزرای بزرگ دربار بود و فراش باشیگری داشت.
No comments:
Post a Comment