Monday, June 16, 2008

ملک زاده خانم در سفرنامه پولاک


پولاک یاکوب ادوارد،سیاح و طبیب مخصوص ناصرالدین شاه بود.وی برای نخستین بار در سال 1274ق
تخم چغندرقند را به ایران آورد و در مقام ترویج و کشت آن بر آمد.دکتر پولاک پس از ده سال اقامت در ایران به وطن خود (بوهم-آلمان) بازگشت و کتابی درباره ایران نوشت به نام "ایران سرزمین و مردم آن " وی سفر نامه ای نیز دارد که بسیار شیرین و خواندنی است.دکتر پولاک در بخش زندگی خانوادگی و فعالیت جنسی به آداب و سنن خانواده های ایرانی ،مخصوصاَ شوهر دادن دختران اشاره کرده و به گفته خودش مثال و دلیلی روشن از دربار ناصرالدین شاه می آورد، که عیناَ مثال او را در اینجا می آورم." هنگامی که ناصرالدین شاه در سال 1848م بر تخت جلوس کرد خواهر خود ملک زاده را وادار به ازدواج با صدر اعظم وقت امیر کرد تا بدین تمهید وی را از نظر خانوادگی به خود وابسته سازد.شاهزاده خانم که دختری دوازده ساله بود مدتها با این پیشنهاد مخالفت ورزید زیرا هر چند امیر مردی زیبا و نیرومند بود در آستانه کهولت قرار داشت و از زن اول خود نیز پسر بزرگی داشت. به هر حال ناگزیر دست از مخالفت برداشت،امیر زن اول خود را طلاق گفت.و خواهر شاه را به زنی اختیار کرد. وی با نیرومندی و قدرت فکری خود چنان شاهزاده خانم را مسحور خود ساخت که سه سال بعد دچار بی مهری شاه شد و به تبعید رفت ملک زاده خانم نیز برخلاف انتظار همگان همراه وی شد. زیرا می خواست خود برای وی غذا بپزد تا مبادا وی را مسموم کنند و از این جهت لحظه ای از او غافل نمی شد. با وجود این،از لحظه ای که زن از شوهرش به ناچار جدا شد استفاده کردند و امیر را به گرمابه بردند و رگ زدند.ملک زاده به تهران بازگشت چند ماهی بعد باز شاه وی را مجبور کرد که به عقد پسر صدراعظم جدید در آید.ملک زاده خانم به دلایل متعدد از این وصلت نفرت داشت،از یک طرف این خانواده در قتل شوهر محبوبش گناهکار بود و از طرف دیگر این شوهر اجباری جوانی بی تجربه و کم فکر بود.وی در مقابل اوامر شاه سر فرود آورد ولی با این جملات:"من به تو حق می دهم که مرا به عقد کاظم خان و همه وزرای بعدی درآوری". البته همان طور که می توان پیش بینی کرد چنین وصلتی با خوشبختی توام نبود.من چند بار به عیادت شاهزاده خانم رفتم و هر بار در پاسخ سئوال خود از ایشان شنیدم که می گفتند:"قلبم درد می کند." پس از گذشت چند سالی باز صدر اعظم دوم ساقط شد، وی و خانواده اش همچون سلف خود به جزای نقدی و تبعید محکوم شدند.حالا باز شاه می خواست که کاظم خان خواهرش را طلاق گوید تا باز وی را به عقد وزیر دیگری در آورد. طبیعی است که کاظم خان ناگزیر بود اطاعت کند و جهیزیۀ مصرح را بپردازد و برای این امر تا آخرین درهم و دینار خود را تأدیه کند.اما شاهزاده خانم به عقد سومین شوهر خود یعنی عموزاده اش عین الدوله درآمد."
سفرنامه پولاک"ایران و ایرانیان"-ترجمه کیکاووس جهانداری-انتشارات خوارزمی

2 comments:

Anonymous said...

This topic have a tendency to become boring but with your creativeness its great.

فاطمه said...

سلام
جالب بود،ممنون
من در ویکی پدیا خوندم که در 13 سالگی با امیر کبیر ازدواج کرده
اون موقع امیر 41 سالش بوده