Friday, September 26, 2008

شب شكسته است

بيش از هزار بار
بانگ دراي قافله آفتاب را
مشت درشت راهزن شب
شكسته است
از پشت ميله هاي قفس
من به اين اميد
تنها به اين اميد
نفس مي كشم هنوز
كز عمق جان فرياد سر دهم
شب شكسته است فريدون مشيري

No comments: